لای ورق‌های یک سررسید قدیمی توی ویترین گم شده‌ام؛ همان‌ها که به‌خاطر گذشت تاریخشان ارزان‌ترند و می‌توانی بدون توجه به تاریخ صفحات کارهای پیش‌رویت را  تویشان بنویسی و امیدوار باشی که در سال جدید انجامشان می‌دهی اما همانجا مثل آرزوهای از یاد رفته روی هم می‌ماسند. شاید لای یکی از ورق‌های سال 1400 یا حتی قبل‌ترش؛ قبل از کرونا؛ توی سررسید جایزه سال اول دبیرستان گیر کرده‌ام.

امسال آنقدر همه‌چیز بی‌وقفه اتفاق افتاد که نمی‌توانم درک کنم همه این اتفاقات فقط برای همین 365روز گذشته است.

امیدوارم سال بعد تقویم ورق بخورد، خودم را ببینم که گوشه یکی از صفحه‌ها نشسته و منتظر است بروم و دستش را بگیرم، تا با هم به جست و جوی خودمان برویم.

اگر خودم را پیدا کردم؛